فاطمه شعبانی: نادر سلیمانی را ما با
نقشهای طنز به خاطر می آوریم، از خان دایی جان ساعت خوش گرفته تا قاسم هندوانه
فروش سریال ستایش، نوع گویش و لبخند شیرینش ناخواسته او را مناسب نقشهای طنز کرده
است. اما سلیمانی چندی قبل درسریال شرایط خاص نقش جدی یک پزشک و پدرخانواده را
بازی کرد که نوع بازی اش مورد پسند خیلی ها قرار گرفت. به نظر رسید که در این
سریال قالب تکراری این هنرپیشه شکسته شد و قابلیتهای دیگرش به نمایش درآمد. نادرسلیمانی
معقتد است: « قالب شکاندن کار هرکسی نیست اگر شما قالب خودتان را بشکنید شاید مورد
پسند خیلی ها قرار نگیرد.»
بعد از مدتها شما را -درسریال شرایط خاص- در یک نقش جدی دیدیم تجربه
ایفای نقشی غیر از طنز چطور بود؟
من قبل از این هم تجربه نقش جدی را هم درفیلم سینمایی و هم سریال
داشتم ولی بازی در سریال شرایط خاص این مزیت را داشت که با یک کارگردان جوانبه نام وحید
امیرخانی که خوشبختانه یکی از کارگردانهای بسیار موفق جوان و خوب هستند، کار کنم.
کارگردانی که بازیگر را خیلی خوب راهنمایی
و کمک می کرد تا نقش را خوب دربیاورد. اگر دقت کرده باشید در این سریال من بسیار آرام
حرف می زدم که این را مدیون آقای امیرخانی بودم چون هروقت تن صدای من بالا می رفت
می گفت: نه نادر اینجا صدایت را پایین بیاور. این موفقیت دراصل تجربه ای برای خودم
بود و درکنارش مدیونآقای وحید امیرخانی هستم.
انتخاب شما که چهره شناخته شده طنز بودید برای یک نقش جدی، یک ریسک نبود؟
خوشبختانه کارگردان به من اعتماد و اعتقاد داشتند. من درفیلم سینمایی خودزنی آقای
خاوری نقش جدی یک حاج آقا را بازی کرده بودم و ایشان نوع بازی من را دیده بود به
گفته خودشان متعجبم از آن موقع تا حالا چرا هیچکس سراغ شما نیامد؟ گویا خود سازمان
هم خواسته بودکه من این نقش را بازی کنم. من هم تمام تلاشم را کردم و نشان دادم که
میتوانم نقش جدی را هم به خوبی طنز بازی کنم. خوشحالم که بازی ام مورد قبول مردم
قرار گرفت. خیلی از دوستان تماس گرفتند که فلانی عالی بود خصوصا صحنه آخر خیلی خوب
از کار درآمده مثل کسی که عزیزش را از دست داده بود. من توانایی اش را دارم ان
شاالله کارگردانهای دیگرهم به سراغ من بیایند البته شاید نیایند! بعداز سالها یک
کارگردان جوان به خودش جرات داد و ازش
ممنونم که ریسک این کار را پذیرفت.
من نوعی- به عنوان ببننده- که قبلا شمارا
درنقش طنز دیده بودم مدام در این سریال منتظر بودم که یک چشمه ای از طنزتان را
ببینم..
اتفاقا یک بخشهایی از بازی ام آمیخته با طنز بود اما متاسفانه خودسازمان آن بخشها
را حذف کرد و از سریال درآورد مثلا نوع لقمه گرفتن من نوعی خاص بود که تمام لقمه را
در دهانم می گذاشتم این بخش را خودسازمان درآورد و به اضافه چند قسمت دیگر که واقعا
ناراحتم که چرا حذف شد! چون خیلی هم شیرین و خوب بود ولی نمی خواستند سریال به سمت
طنز برود هرچند بازی خیلی از دوستان رگه های طنز داشت اما سریال خیلی جدی و درعین
حال تلخ بود.
خانم شیرین بینا درمصاحبه ای گفته بود که من یکبار نقش مادر را بازی کردم و خوب
درآمد و بعد از آن فقط به من نقش مادر پیشنهاد داده می شود، مقصر هنرپیشه است یا
کارگردان یا تهیه کننده که دوست ندارند یک هنرپیشه از یک قالب دربیاید؟
صادقانه می گویم اصل قضیه از خودبازیگر شروع می شود و به تهیه کننده می
رسد چون قالب شکاندن کار هرکسی نیست اگر شما قالب خودتان را بشکنید شاید مورد پسند
خیلی ها قرار نگیرد. از طرف دیگر حضور بی معنی کارگردان در جوار تهیه کننده است.!!
تهیه کننده می بیند مردم طنز دوست را دارند کارگردان نمی تواند به تهیه کننده
بگوید من این را اینجوری نمی خواهم و قصد دارم قالب را بشکنم؛ تهیه کننده می گوید قالب
را نشکان چون یکبار مردم به این خندیدند و دوستش داشتند بازهم میخواهند که تکرار شود.
از طرف دیگر تهیه کننده هم حق دارد دلش می خواهد فیلمش فروش برود و کارگردان هم می
خواهد فیلمش دیده شود. از همه مهم تر بازیگرها وقتی غم نان به سراغشان می آید مجبورند
بپذیرند. بی کاری فشارروحی دارد بعضی بازیگرها تحمل میکنند اما خیلی سخت است که از
زندگی یشان بزنند. همه اینها دست به دست هم می دهد بازیگر همان نقشی که در آن جا
افتاده را تکرار کند و بگویند که فلان هنرپیشه دریک قالب بازی کرده است. من اگر بخواهم به طور مثال یک روز با آقای
رضا عطاران کار کنم کلا قالب رضا را می شکنم برای اینکه می دانم رضا قابلیت نقش
های جدی را دارد و توانایی اینکه اشک بیننده را دربیاید، قابلیت خنده و گریه را با
هم دارد.
طناز بودن در زندگی شما چقدر تاثیردارد؟ مردم انتظار دارند همیشه
صورت خندان شما را ببینند؟
خب من همیشه همینطور آدم خندانی هستم! مگر اینکه کسی بخواهد از من
سوء استفاده کند و مورد تمسخر قرار بدهد که سریع جواب می دهم. من همیشه می خندم با
اینکه امکان دارد کلی مشکلات ریز و درشت داشته باشم چون حداقل چیزی که مردم از من
هنرمند انتظار دارند یک لبخند است. مردم هرجا که ما را می بینند به ما لطف دارند و
دست روی شانه ما می گذارند و حتی بچه شان را به بغل ما می دهند و عکس میگیرند اصلا
اشکال ندارد من از دوستانم هم می خواهم که با مردم صمیمی باشند اما گاهی خود مردم هم
بعضی چیزها را رعایت کنند خوب است.
ازمیان نقشهایی که بازی کردید کدام نقش را بیشتر دوست دارید؟
من نقشم را در لاتاری، سنتوری و دندان طلا ساخته میرباقری خیلی
دوست داشتم در دندان طلا نقش یک ارمنی را بازی میکردم که خیلی دوستش داشتم البته
بین نقشهای کمدی هم نقشم در سریال باغ مظفر را بسیار دوست داشتم یکی از کارهای
دوست داشتنی ام بود نقش یک شیرازی و کرمانی باهم!
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
فعلا از بعد از عید تا حالا مشغول استراحت هستم!!
همزمان با پخش سریال شرایط خاص در خوزستان سیل آمده بود شما سری به
خوزستان زدید؟
آن زمان من آبادان بودم. مقداری پول بادوستان جمع کرده بودیم من بردم
و یک ماه آنجا و بین مردم آنجا بودم و با آنها حرف می زدم. هرجا که توانستم سرزدم حتی
با آنها ماهی گرفتمهمزمان در آبادان مسابقات بسکتبال و فوتبال برگزار می شد من به
ورزشگاه رفتم. من بین مردم بودم. صحنه های عجیبی بود مردم نخلهایشان را که مثل بچه
هایشان بود را برای سیلبند بریده بودند!. من تا هفته قبل آبادان بودم چون شهرم آنجا
و تمام بستگانم آنجاهستند. من در آبادان یک خانه خریدم که همیشه به آبادان بروم برای
آرامش دل خودم میروم.
حال مردم خوزستان چطور است؟
حالل خوزستان هیچ وقت خوب نیست! هفته قبل باز گردغبار بود و دمای
هوا به 50 درجه رسیده بود. خوزستان این همه نفت وچاه نفت دارد اما هنوز نصف شهر
گاز کشی ندارند!. حال خوزستان هیچ وقت خوب نیست!